کمک کن همان راهی را بروم که تو رفتی
نویسنده
: دختر شهید اکبریان مشیران
بسم رب الشهدا و باذن الشهدا
بابای خوبم سلام...صدای مرا میشنوی؟
پدرجان منم لیلا.. دختر کوچک تو...دختری که 12 سال پیش از داشتن تو محرم شد.
بخدا این صدمین نامه است که برایت مینویسم...اما باز مثل همیشه بی جواب میماند.
بابا، کوچکتر که بودم تحمل دیدن اشکهای مرا نداشتی...الان چندسالیست که شب و روزم شده گریه...چرا دیگر توجه نمیکنی؟
یاد آن روزها به خیر که در کنارم بودی...کاش بازهم بودی بابا...
دلتنگم...دلتنگ دلتنگ...طوری جایت خالیست که هرگز پر نمیشود...میدانی بابا نبودنت کمرم را خم کرده است...کاش بودی...فقط بودی بابا...کاش زمان بر میگشت به عقب...به روزهایی که تو بودی و آن صدای دلنشینت هم بود. دلم برای شنیدن صدایت پر میکشد...
صدایی که شبها با لالاییاش به خواب میرفتم...صدایی که 12 سال است فضای خانه انتظار دوباره شنیدنش را دارد...
باباجان من همیشه با صدای ضبط شدهات آرام میگیرم...
میدانی بابا، راضیم تمام زندگیم را بدهم اما تورا داشته باشم...
بابا بس که عکست را به جای خودت بغل کردم رنگ از روی من و عکس تو رفته...میدانی بابا زمانی که دلم هوای تورا دارد تربت پاکت را در آغوش میگیرم و مزارت را بوسه باران میکنم.
بابا، دلم هوایت را کرده میشود برگردی و با ما بمانی؟
بابا جان اگر تو نمیتوانی برگردی من حاظرم بیایم پیشت...
بابا بهشت من تو بودی...میدانی از روزهای بی تو ماندن خسته شدهام...برگرد تا نفس من هم برگردد...بابا جان تو به آرزوی دیرینهات رسیدی. به آرزویی که سالها حسرتش را میخوردی آرزویی که برای رسیدن به آن تلاش زیادی کردی...ولی در عوض من همهی آرزوهایم را باختم...با رفتنت کاخ آرزوهایم بر باد رفت. آنچه مانند ویرانهای است از جنس اشک و آه و ماتم...
میدانی بابا، این روزها این گونه دعا میکنم: خدایا می دانم بابا دیگر برنمی گردد پس من را ببر پیشش...
پدر باوفایم تو که بی وفا نبودی پس چه شد دخترت را تنها گذاشتی؟
باباجان، رفتی و از ما و از همهی دنیا دل کندی..
بابا محمد خیلی دلتنگت هستم...
بابا جان این روزها هیچ چیز جز خدا و قران نمیتواند نبودنت را برایم جبران کند...
بابا بعد از تو مادر به ما آموخت که خط قرمزمان ولایت باشد
آموخت که ماهم مانند شما فدایی ولایت شویم...
باباجان دعایمان کن شاید به دعایت ماهم آسمانی شدیم...
باباجان دعایمان کن...
دعاکن راه همهی ما راه تو باشد
همان راه شهیدان راه خدا و قران.
دعا کن من لایق فرزند شهید بودن باشم و راه تو را ادامه دهم. همانطور که تو میخواستی.
بابای خوبم من افتخار میکنم که راه سیدالشهدا را رفتهای وشهادت تو در این راه مایهی افتخار من است...
پس کمک کن همان راهی را بروم که تو رفتی.
کمک کن بهترین بابای دنیا...
بابای خوبم سلام...صدای مرا میشنوی؟
پدرجان منم لیلا.. دختر کوچک تو...دختری که 12 سال پیش از داشتن تو محرم شد.
بخدا این صدمین نامه است که برایت مینویسم...اما باز مثل همیشه بی جواب میماند.
بابا، کوچکتر که بودم تحمل دیدن اشکهای مرا نداشتی...الان چندسالیست که شب و روزم شده گریه...چرا دیگر توجه نمیکنی؟
یاد آن روزها به خیر که در کنارم بودی...کاش بازهم بودی بابا...
دلتنگم...دلتنگ دلتنگ...طوری جایت خالیست که هرگز پر نمیشود...میدانی بابا نبودنت کمرم را خم کرده است...کاش بودی...فقط بودی بابا...کاش زمان بر میگشت به عقب...به روزهایی که تو بودی و آن صدای دلنشینت هم بود. دلم برای شنیدن صدایت پر میکشد...
صدایی که شبها با لالاییاش به خواب میرفتم...صدایی که 12 سال است فضای خانه انتظار دوباره شنیدنش را دارد...
باباجان من همیشه با صدای ضبط شدهات آرام میگیرم...
میدانی بابا، راضیم تمام زندگیم را بدهم اما تورا داشته باشم...
بابا بس که عکست را به جای خودت بغل کردم رنگ از روی من و عکس تو رفته...میدانی بابا زمانی که دلم هوای تورا دارد تربت پاکت را در آغوش میگیرم و مزارت را بوسه باران میکنم.
بابا، دلم هوایت را کرده میشود برگردی و با ما بمانی؟
بابا جان اگر تو نمیتوانی برگردی من حاظرم بیایم پیشت...
بابا بهشت من تو بودی...میدانی از روزهای بی تو ماندن خسته شدهام...برگرد تا نفس من هم برگردد...بابا جان تو به آرزوی دیرینهات رسیدی. به آرزویی که سالها حسرتش را میخوردی آرزویی که برای رسیدن به آن تلاش زیادی کردی...ولی در عوض من همهی آرزوهایم را باختم...با رفتنت کاخ آرزوهایم بر باد رفت. آنچه مانند ویرانهای است از جنس اشک و آه و ماتم...
میدانی بابا، این روزها این گونه دعا میکنم: خدایا می دانم بابا دیگر برنمی گردد پس من را ببر پیشش...
پدر باوفایم تو که بی وفا نبودی پس چه شد دخترت را تنها گذاشتی؟
باباجان، رفتی و از ما و از همهی دنیا دل کندی..
بابا محمد خیلی دلتنگت هستم...
بابا جان این روزها هیچ چیز جز خدا و قران نمیتواند نبودنت را برایم جبران کند...
بابا بعد از تو مادر به ما آموخت که خط قرمزمان ولایت باشد
آموخت که ماهم مانند شما فدایی ولایت شویم...
باباجان دعایمان کن شاید به دعایت ماهم آسمانی شدیم...
باباجان دعایمان کن...
دعاکن راه همهی ما راه تو باشد
همان راه شهیدان راه خدا و قران.
دعا کن من لایق فرزند شهید بودن باشم و راه تو را ادامه دهم. همانطور که تو میخواستی.
بابای خوبم من افتخار میکنم که راه سیدالشهدا را رفتهای وشهادت تو در این راه مایهی افتخار من است...
پس کمک کن همان راهی را بروم که تو رفتی.
کمک کن بهترین بابای دنیا...
شهدا مرتبط :
شهید محمد اكبريان مشيران