چشم بیدار

چشم بیدار

نویسنده : خادم الشهدا

شهر خفته و غافل است در شب ! گویا هیچگاه خورشید را اشراقی نیست که صبحگاهان بر ایشان بتابد . مردانی غیور از پارس اما شبانگاهان با ضرباهنگ آژیرها ، رقصی میانه ی میدان آرزو کرده اند . این شهر آرام است. سنگر و باروت و خاکریز و چفیه ای هویدا نیست اما امنیت شهر ، مرهون غیرتی است که در شریان های این سرزمین جهیده است و دشمن را به کوخ خود رانده است .این مردان از کنار ما عبور می کنند و فریاد مظلومیت شان در سکوتشان طنین انداز شده است وای بر آن کس که به ندایی از دشمن برخیزد و با خنجری ، حنجره شان را بدرد که غایت شقاوت را بر کشور و دودومان خود روا داشته است . ای کسانی که آتش بر جانشان زدید به یک گوشه چشم ابلیسیان ، نیروی انتظامی ، همان ابراهیمی است که آتش بر ایشان سردی خواهد گرفت اما غربتشان آتشی است که هیچگاه فروکش نخواهد کرد .