نداشتن همدم سخت تر است

نداشتن همدم سخت تر است

نویسنده : فرزند شهید بهرام صفرزاده
به نام خداوند یگانه منجی عالم بشریت
سلام پدرجانم
نمی دانم چگونه تمام دلتنگی های وجودم که تو قلبم تلنبار شده بهت بگویم که هر کدامشان از دیگری برای نوشته شدن در این کاغذ کوچک از هم سبقت می گیرند چقدر عجله دارند که گفته شوند. از کدامیک شروع کنم؟ از اینکه فقط خاطرات گذشته هاتون رو می شنوم؟ از اینکه دوست داشتم سرعقدم حضور گرمتون رو حس کنم؟ اه چقدر به قلبم فشار می آوردند این دلتنگی های بی امان! پدرجان بی تعارف بگویم دلم شکسته از دیدنت...
مگر می شود 23سال دلتنگی و دل نوشته ام را در این کاغذ کوچک بنویسم من که هیچ دل مادرجانم چقدر برایت تنگ شده از روزی که به خدمت مشرف شدید تا الان می دانید پدرجان چون کمتر به خانه سر می زدید دلخور نباشی از دختر کوچولویت!
وقتی سخن از گذشته شما دوتا می شود مادرجانم با لبخند پر از محبت و عشق خاطرات را برایمان می گوید. چقدر اون خاطرات خوبیتان لذت بخش است برایم. من محبت و عشق باصداقت را از مادرجانم آموختم دوست داشتن همسرم تمام این دوست داشتن ها را من از مادر جان آموختم عشق شما به مادرجان و دوست داشتن های زیبا که در نبود شما ما را خوب تربیت کرده اند. علیرضا بارها گفته است مادر از جان گذشته، باعشق سخن می گویند من هم بی درنگ می گویم آری مادرجانم الگوی من است. سرعقد من نبود پدرهایمان را احساس می کردم آخه پدر جان پدر علیرضا هم شهید شده اند. چه سعادتی داشتم که پدر همسرمم در راه خدا شهید شده است اما مادرجان مثل یک کوه پشت و پناه ماست بعد از خدا من جانم به جان مادر گره زده شده نمی دانم بدون مادر حس زندگی و عشق فراوان به شوهر و زندگی را از هم تفکیک کنم! شاید بخندی پدرجان اما مادر جان هرروز برای من تجربه های گذشته از زندگی خودتان را برایم بازگو می کند و من در دفتر خاطراتم می نویسم اتفاقا علیرضا هم استقبال کرده است.
من تا 9 ماه پیش می گفتم علیرضا چقدر سخت است بدون پدر زندگی کردن امام دلخوشیم فقط مهر پرعشق مادرجانم بود. اما الان که 9 ماه از عقد من و علیرضا می گذرد می فهمم که چقدر همدم و همدل زندگی را از دست بدی سخت تر خواهد بود. به روزها به ثانیه ها به هرلحظه که می گذرد و از دست اندازهای زندگی به خوبی و به کمک مادرجان که می گذرم خدا را هزاران بار شاکر می شوم خدایا شکر. آره پدرجان من می دانم که حال منو پرس و جو میشوی چون همیشه که نه اما بعضی اوقات تو خوابم می بینم که کمک حال زندگی من دختر کوچولوی نازت هستی اه چقدر مادر جان سختی کشیده دلم دارد می ترکد از ان همه سختی که مادر متحمل شده...چقدر بدون حامی از تمام خوشی ها و دلخوشی هایش گذشته تا مارا خوب و باادب و آن طوری که پدر می خواسته تربیت کنه.
فدایش بشوم مادرجانم را. فدای دستهای زحمتکش اش بشوم فدای پاهای پینه زده اش بشوم که خودش مارا به مدرسه می برد! احسنت به مادر جانم الگوی زن نمونه از طرف شهرداری و اداره بنیاد شهید شدند در روز میلاد با سعادت بانوی جهان فاطمه (س) و دخت نبی اکرم(ص). چقدر خوشحال بودم که مادر جانم عزیزدلم این تندیس را دریافت کرد.
به وسعت حجم دلتنگی هایمان دوستت دارم...

شهدا مرتبط :

شهید بهرام صفرزاده