می نویسم برای آنان که حضورشان در همه جا هست ولی دریغ از یادشان.

می نویسم برای آنان که حضورشان در همه جا هست ولی دریغ از یادشان.

می‌نویسم برای ناجای مظلوم



می نویسم برای آنان که حضورشان در همه جا هست ولی دریغ از یادشان.



می‌نویسم برای مظلوم مقتدر ، آنان که به وقت مشکلات حضورشان در حکم فرشته نجات هست و در روزهای خوشی یاد میشود از آنها با اصطلاح مزاحمان  همیشگی ، آنان که پیکرشان برای امنیت میشود سپر تیر و تیزی اشرار و اراذل ، به وقت امنیت دلشان میشود سیبر تیر نوع افکار و طرز رفتار



می‌نویسم برای جان برکفان عرصه نظم و امنیت ، آنان که ستاره های شب را بر دوش می‌کشند تا دلیل روشنی برای تاریکی شب شهر باشند ، همان شهری که با روشنایی آفتاب و بعد از خوابی همراه با آرامش و امنیت در سایه همان مردان امنیت ساز عده ای هجمه زخم زبانها برایشان مستفیض کنند تا مُسَکِنی باشد برای آلامشان .



می‌نویسم برای تقویم بی تعطیل همان کسانی که در همه مناسبت ها و تعطیلات در همه فصول و شرایط آب و هوایی ، در همه مکانها و زمانها از نقطه صفر مرزی گرفته تا شهرها و روستاها ، از ارتفاعات کوهای سر به فلک کشیده تا کف جاده ، خیابان و سر چهارراه ها توقف و مکث برایشان معنی ندارد ، همان عده که در ایام تعطیل و فراغت مردم  اینان حجم کارشان چند ده برابر میشود تا فراغتی به مشکلی تبدیل نشود



همان ها که شرمنده بچه دبستانی خود میشوند وقتی که بعد تعطیلات عید نوروز معلم موضوع انشا را ؛ تعطیلات عید نوروز را چگونه سپری کردید اعلام میکند ‌.



می‌ نویسم برای مادران ، همسران و فرزندان چشم به راه ، همان هایی که حتی صدای زنگ تلفن لرزه بر دلشان می اندازد که شاید پشت خط منادی خبری ناگوار باشد ، همان خانواده های خانه بر دوش سه سال منطقه شرق کشور ، چند سال غرب و چند سال هم مناطق گرم و سرد و صعب المعیشه ، کودکانی که نباید خود را زیاد با دوستان مدرسه وفق دهند چون شاید سال دیگر شهر دیگر ، کودکانی که وقتی صبح از خواب بیدار میشوند پدر به ماموریت رفته است و شب تا دیر وقت باید سنگینی خواب را بر چشمانشان تحمل کنند تا شاید پدر را امشب ببینند و بخوابند .



می‌نویسم برای سیزده هزار شهید و چند ده هزار جانباز قطع عضو و نخاعی آن هم نه در دوره جنگ بلکه در زمان امنیت و آرامش زمانی که مهیب ترین صدا برای گوش ما صدای آهنگ هندزفری باشد دریغ از آنکه چند صد کیلومتر انطرف تر لب مرز صدای خمپاره ، نارنجک و باران تیر ، سرب داغ و ترکش میشود بهترین آهنگشان



می‌نویسم برای شهدای گمنام آنان که خبر شهادتشان عادی و در سکوتی تلخ در اندک رسانه های مرتبط پخش میشود ، نه یادبود و یادواره و مستندی برایشان برگزار میشود و نه نامی از آنها در محافل و مجالس برده می‌شود.