مهمانی پدر دختری

مهمانی پدر دختری

نویسنده : دختر شهید
اول ذی القعده بود.

مادرم برای اوردن هدیه ی دوست داشتنی ومهمان جدید ما به بیمارستان رفته بود.
نی نی کوچولویی به نام حلما
دختری که با برکت حضور حضرت معصومه پا بر این دنیا گذاشت.

باپدرم راهی بیمارستان شدیم.
از شوق دیدنش درهیجان بودم‌.
وقتی انجا اورا دیدم از بس کوچک بود انتظارش را نداشتم ولی زیبا ودوست داشتنی بود.

با پدر ومادر ومن و خواهرکوچولوم راهی منزل شدیم
خوشحال بودم ودر عین حال کمی هم ناراحت ،اخر روز دختر بود و فکر میکردم تمام توجه ها به سمت حلماست.

ناگهان پدرم مرا صدا زدوبه یک مهمانی پدر دختری دعوت کرد.

خیلی خوشحال شدم.
اب هویج و بستنی
بعد هم خرید عروسکی که خیلی دوستش داشتم.

خلوت پدر دختری ما خیلی خوش گذشت.

امسال خلوت پدر دختری نداریم ولی جای پدر را کنار مرقد مطهر حضرت معصومه و مسجد جمکران خالی میکنیم.