مادرانه؛ تا کی دل من چشم به در داشته باشد!

مادرانه؛ تا کی دل من چشم به در داشته باشد!

نویسنده : محمدی - جهاد رسانه ای شهید رهبر

تاریخ تولد من یک بار در طول سال است اما مادرم هر روز صبح برادرم را به دنیا می آورد، بزرگ می کند او را به جبهه می فرستد؛ از زیر قرآن رد می کند، کاسه آب را داخل کوچه می پاشد، می ایستد، تا او از پیچ کوچه رد شود و به حیاط برگردد، در خانه را می بندد و با گوشه چادر اشک هایش را پاک می کند و منتظر آمدنش می ماند...

و

می ماند تا بیاید...

 غروب ها که دلش می گیرد داغ شهادت او را مرثیه می کند و با پسرش وداع می کند...

 

تا کی دل من چشم به در داشته باشد؟ / ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد...

آن باد که آغشته به بوی نفس توست / از کوچه ما کاش گذر داشته باشد . . .