قدر همدیگر رو بدانیم

قدر همدیگر رو بدانیم

نویسنده : همکار شهید
یه فرشته بود که از بین ما پر کشید

شهید در سال ۹۴-۹۶ در یگان تکاوری ۱۲۸میرجاوه همرزم بودیم

من بعد شهید دومین زابلی بودم
که دریگان تکاوری خدمت میکردم
(بعدها دو نفر و یکسال بعد سه نفر اضافه شدن)

با این حالی که از من ارشدتر بود

ولی بهترین تخت رو به من داد که استراحت کنم خودش  روی زمین 
میخوابید

خیلی خصلت‌های خوبی داشت
که کمتر کسی پیدا میشه که همه اینارو باهم داشته باشه

همیشه توصیه میکرد که ظلم و
 زیرآب زنی و برای مرخصی 
در طول خدمت نکنیم

شهید جزء چریک‌های فرماندهی بود
که من هم اضافه شدم

و بیشتر کمین های که در کوه‌ها
چند شبه میرفتیم
همراه هم بودیم و هوای همو داشتیم
شهیددرخیلی از درگیرهاحضورداشت و حتی از بینی‌اش خون نیامد

حتی در اوج یخبندان مرحوم به جای
من دیدبانی میداد 
تا من سرما نخورم

و گاهی وسایل منرو به دوش میکشید

شهید پدر و مادر سلاح شناسی بود
که لنگه اش در استان ما پیدا نمیشه

بارها و بارها ارشدیت و تشویقی دریافت میکرد

کاری که از دستش بر میامد روی کسی رو زمین نمی‌انداخت

در کارهای خیریه و هئیت محل همیشه پای کار بود 
و من هم کمک میکردم

هنوز کسی قبول نمیکنه که شهید شده 
و باورش برای همکاران سخت هست

همکاران ما برای خاکسپاری شهید از استان‌های

آذربایجان ، لرستان ،خراسان شمالی
خراسان رضوی خراسان جنوبی
گلستان ، هرمزگان ، کرمان کاشمر
و نقطه به نقطه استان س و ب

در مراسمش شرکت و گریه میکردند

خوب بودن چقدر لذت بخش هست

قدر همدیگر رو بدانیم