قاب عکس بابا

قاب عکس بابا

نویسنده : دختر شهید
سلام باباجانم، جان جانانم. نمی دانی که چقدر برایت دلتنگم.
با زبان پاک و معصوم کودکی و از همان روزها برایت می نویسم. بعد از رفتنت همان روزها که هنوز دختر بچه ای کوچک بودم مادرم همیشه برایم از تو و خوبی هایت می گفت. از ایمانت، از مهربانی و ایثارت، و من امروز تنها همین ها را از تو به یادگار دارم و قولی که دم رفتنت دادی، همان قول شب رفتنت را می گویم، خاطرت هست هنوز؟ گفتی که برمی گردی و من سال هاست زنده ام به این قول و چشم انتظار روز دیدار توام.
می دانم عزیز دلم که به زودی برمی گردی با سپاهی از دوستان شهیدت.

چشم پاک دختری از جمله ای تر مانده است.
چشم های پاکش اما، خیره به در مانده است.

روی دیوار اتاق کوچک تنهایی اش
قاب عکسی از بابای شهیدش بر جا مانده است.

با همه مهر دختر و پدریمان می نویسم تا ابد دوستت دارم