عهد مردانه پسر و پدر

عهد مردانه پسر و پدر

نویسنده : علی فرزند شهید مرتضی براتی

بسم‌ الله الرحمن الرحیم دلم بهانه‌ات را گرفته بابا جان. به من گفتند که حرف‌های ناگفته ام را بگویم اما از کجا شروع کنم؟ بابای من، حرف دلم را برایت می‌گویم ولی آیا می‌شود یک دنیا حرف را در یک ورق کوچک جای داد؟ حرف‌های ناگفته بسیار دارم که با تو بگویم، از دلتنگی‌هایم و از خاطرات فراموش نشدنی و از روزهای با تو بودن، از خودم و از بزرگ شدن خواهر و از صلابت و شجاعت مادر و از قاب عکس پر از خاطرات روی دیوار. آن روز که تو رفتی با تو مردانه عهد بستم که چنان باشم که تو می‌خواستی، یادگار شهید الهی و مایه افتخار تو باشم. پدر جان، آیا می‌شنوی چه می‌گویم؟ دوست داشتم در کنارم باشی تا سر بر زانوانت بگذارم. نمی دانی آن روز که خبر شهادتت را آوردند در خانه چه غوغایی به پا بود، فاطمه زهرا تا شب منتظرت بود وهروقت که زنگ خانه به صدا در می آمد،به سمت در می دوید.هیچ وقت قبول نکرد بابامرتضی عزیزش دیگر با آن لباس سبز رنگ و خورشید های روی شانه اش از سر کار بر نمی گردد. یادت می آید موقع شهادت حاج قاسم از فاطمه زهرا پرسیدی: فاطمه زهرا من هم خیلی دوست دارم شهید بشوم،من هم شهید می شوم یانه؟فاطمه زهرا هم با همان لحن بچگانه گفت:آره باباجون تو هم شهید میشی!هیچ کدام از ما فکر نمی کردیم تو تنها یک سال بعد به آرزویت می رسی... تو شهادت را بر ماندن ترجیح دادی چرا که روح بلند و ملکوتی تو نمی‌توانست در این دنیای خاکی بماند؛ خوشا به حالت ای سردار که به خیل یاران حسین(ع) پیوستی و از علائق دنیا گذشتی و کربلایی شدی، خوشا به حالت که این دنیا نتوانست تو را در قفس تنگ خویش محبوس نماید. پدرم نعمت اصالت، شجاعت، مردانگی و ایمان را در خونم تزریق نمود، نعمت‌هایی که هرگز فروشی نیست و حتی پدران به ظاهر ثروتمند هم نمی‌توانند در هیچ معامله‌ای آن را خرید و فروش کنند. با تو دلم چه آرامش غریبی داشت. بگو برای دیدن تو باید از کدام کوچه گذشت؟ نگاهت، نگاه عشق و فداکاری است. پدرم، تو که در خلوت شب در کوچه پس کوچه‌های وجودم قدم می‌گذاری و احساسم را درک می‌کنی، امروز بیشتر از همیشه دلم برایت تنگ شده است. پدر جان، همان روزی که دستان گرم و مهربانت را بر سرم کشیدی نمی‌دانستم که آخرین دیدار من و توست. آن روز بودنت را با تمام وجودم احساس می‌کردم اما با دور شدن از تو گویی تمام دنیا رفت. حال که درست فکر می‌کنم بیشتر از هر زمانی به رفتنت افتخار می‌کنم چون تو شهیدی، تو رفتی تا ایران عزیزمان مقتدرانه بماند.

شهدا مرتبط :

شهید مرتضی براتی