عاشقانه های شهدایی

عاشقانه های شهدایی

نویسنده : خادم الشهدا
عاشقانه های شهدایی

سلام...
الان خنده ات گرفته ک من اومدم با یه دسته گل پیشت؟!

لابد الان میگی ای بابا همیشه شرمنده ات میکنم خب مگ چی میشه یکبارم خانوما واسه آقایون گل بخرن.

راستش امروز که روز زنه هیجا آرومم نمیکرد
جز این که کنار خودت باشم.

از شب قبلش تصمیم گرفتم بیام سر مزارت
ی کم باهات صحبت کنم آروم شم .

آرامشی ک تو بهم میدی هیچکس بهم نمیده
بچه ها خواب بودن اومدم پیشت خدا کنه بیدارنشن

البته دیگه پسرمون مردی شده برای خودش
کمک دستمه هرچی بزرگتر میشه بیشتر شبیه تو میشه

بعضی وقتام بهم میگه من میدونم بابا همیشه هوامو داره مثل کوه پشتمه

هنوزم نبودن تو باور نکردیم
داریم کنارت زندگی میکنیم

ببخشید خیلی حرف زدما
قشنگ ترین کادویی که تو به من دادی این بود که افتخاری نصیبم کردی شدم همسر شهید
گفتنش راحته ولی خب سخته دیگه خودت سختی ها زندگی مون داری میبنی

ولی حس خوبیه همسر شهید شدن
رو سفید شدن پیش حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س) تو بهترین هدیه خدا به من بودی
تا ابد دوست دارم.