شعر تو شعر شهادت شعر نور

شعر تو شعر شهادت شعر نور

نویسنده : مهدیس فرزند شهید حسن خسرونژاد
آسمان بارانی است!
گویا از دل من نیز خبر می دارد!
که چنین سخت بر اندوه دلم می بارد!
ای پدر ای مهربان همچون ابر بی قرار برمن ببار
ای که نام تو پناه گریه خاموش من
ای به یاد تو همه آغوش من
ای پدر بوی لاله های عاشق می دهی!
عاشقی کار شما، راه شما راه خداست
گذر صاعقه در ابر لطیف، گردش نور حقیقت ز بر خاطره هاست!
غرش فریاد بلند رعد است، که نهیبی ز فنا بودن این دنیاست
سیل اشکی که از چشم ترم می بارد
رود جاری است که بر قلب و دلم گل یاد تو را می کارد
که در این رود عظیم محو نشد خاطره ها
نوری از پنجره کوچک قلبم تابید نوری از جنس حقیقت که بر ظلمت و تنهایی طفلی کوچک
که دگر رفته از او مهر پدر!
کیست بر پنجره قلب و دلم می کوبد؟
گویا باز خیال نگهت نرمی گام و صدای نفست که دگر بار مرا خواندی: مهدیس!
چه کنم تا برسم در بر تو تا کنم پهن به سجاده عبادت بر تو؟
بس که مادر بر سر سجاده به هنگام دعا رو به خدا نام تو را می برد است
یا که از یاد تو بارها با من گفته است
باز در دل گویم پدرم دل بی مهر نداشت!
پس چرا ای پدرم به اشک من و آه مادرم
پس چرا هیچ ندادی پاسخ؟
در دلم باز صدایت بکنم آخر امروز دگر روز تو است، روز مردان خدا
روز یاد و افتخار روز بالدین ما از برای شعری ماندگار
شعر تو شعر شهادت شعر نور همچو شاهنامه در کتابی پرغرور
شعر عاشق شدنت شعر پر کشیدنت
تو امتداد طلیعه ابیات عارفانه ای چون آوینی
تو رهرو غزل خاکریزهای عاشقانه ای چون همت
تو ادامه قصیده فجر نابی چون جهان آرا
تو یک ترانه موزون و ناب و پرمعنا
تو اسمان پر ستاره ای در دل ها
تو تک ستاره قلب منی در دنیا
چه کنم؟ بغض رهایم نکند!عطش دیدن تو حس بوسیدن تو
آه آه اگر بار دگر نرم نگاهم بکنی یا اگر کاش پدر باز صدایم بکنی
می برم نام تو را با افتخار
باتوشادم با توسبزم، بی قراره بی قرار

شهدا مرتبط :

شهید حسن خسرونژاد