شش شهر خوزستان- راهیان نور

شش شهر خوزستان- راهیان نور

زمزمه اسم نویسی راهیان نوروبازدید از مناطق جنگی پیچیده بود همه جای مدرسه شور شوق اسم نویسی برای شهرمقدس شلمچه بود بچه ها باعجله اسم مینوشتند طوری ک صفحه اسم نویسی جایی نداشت وقتی ک رفتم اسم بنویسم دیگرجایی برای اسم من نبوددلم گرفت بدطورم گرفت باخودم گفتم اخه بنده گناهکار توروچه به شلمچه اخه با چه رویی میخای بری پیش شهدا اونروز حال هوای دلگیری داشتم شروع کردم به گریه کردن رفتم عکسای دخترایی ک رفتن شلمچه نگاه کردم از شهدا خاستم منم بنده لایقتون بدونید بزارید بیام یکدفعه تلفن خونمون زنگ خورد دوستم بودطلبه بسیجی بود بهم گفت فلانی پارسال ک اون همه برای شلمچه گریه کردی امسال اسمتو نوشتم بری سه شنبه عازم هستید برو منم دعا کن از خوشحالی هیچ حرفی نتونستم بزنم فقط بی صدا گریه کردم به مامانم گفتم اونم گفت خوش به سعادتت ابجیم همه بهم میگفتن چه سعادتی داشتی شهدا هرکسیو قبول نمیکننا ببین چقد عزیز بودی من فقط از معرفت اونا از شوق گریه میکردم الهی من به قربون تمام شهدا من بنده لایقی نبودم اما رفتم رفتم ک لایق برگردم رفتم ک درس زندگی رو یاد بگیرم رفتم تا درست زیستن را یادبگیرم مفهوم حجاب ازخودگذشتگی عشق ادب را یادبگیرم رفتم بفهمم شلمچه چیه رفتم بفهمم هویزه قرارگاه شهدا چیه چ حس حالی داره رفتم فهمیدم نباید نام ۶شهرخوزستان را عادی اورد باید برای هرکدام ازاین شهرا شهدا خانواده شهدا فقط خون گریه کرد رفتم بفهمم ک شهدا سرخی خونشان رادرسیاهی چادرما گرو گذاشتن ...آری من رفتم حالا درراه برگشتم با کوله باری خالی از گناه ازشهدا ممنونم ک دعوتم کردن امیدوارم بتونم سری بعد بارو سفیدی برم برای شماهم دعا کردم برید این شهررا ببینیدچون انقد فضا زیباست جذاب ک موقع برگشتن دلت نمیخواهد دل بکنی بری امان از دست اونایی که فقط دل شهدا و اقا مهدی رو باکاراشون میشکنن دلم میخادروزی برسه ک همه جواب اون خونایی ک ریخته شدروبدن.