شجاعت خاصی داشت

شجاعت خاصی داشت

نویسنده : فرزند شهید
دوروز مانده به آخرین باری که برای خدمت به تایباد می خواست برود از همه اقوام و خویشان شخصا خداحافظی و حلالیت طلبید گویا اینکه خودش می دانست که این سفر آخرش هست جناب حسن زاده از همرزمان شهید که شب قبل از شهادت با هم در کمین بودند می گفت: شهید طاهری از سخنان و رفتارش معلوم بود که لحظات آخر زندگیش را سپری می کند نقل و قول می کرد از پدرم و می گفت شهید طاهری به من می گفت همشهری افسوس که من فردا دیگر نیستم والا پس فردا باهم به کوه های بلندتر می رویم و ریواس جمع می کردیم.
جناب غفاری از دفتر هنگ مرزی تایباد در مراسمی که به یادبود پدرم در هنگ مرزی تایباد برگزار شده بود گفت شهید طاهری از ما درخواست کرد که هرجا که از همه سخت تر و نا امن تر است مرا آن جا بفرستید تا در آنجا خدمت کنم و اینها همه از شجاعت و نترس بودن پدر شما حکایت دارد.
به نقل از ستوانیکم علی شمس ابادی در حد یک فرمانده دلیر بود که هرچه از شجاعت ایشان بگویم کم گفتم ایشان اظهار می داشت شهید طاهری هرکاری را که به او محول می کردیم از عهده انجام آن برمی آمد روزی برای بازدید به پاسگاه منطقه اعزام شدیم قرار بود خاکریز جلو یکی از پاسگاه ها زده شود که متوجه شدم لودر بخاطر نداشتن گازوئیل کار نکرده به شهید طاهری برخورد کردم از ایشان خواستم که برای لودر گازوئیل فراهم کند ایشان قبول کردند بعد از بازدید از پاسگاه های دیگراز برگشت متوجه شدم لودر کار می کند و در حال درست کردن خاکریز است برایم جالب بود که دیدم خود شهید طاهری روی لودر نشسته وکار می کند نمی دانستم به شهید طاهری بخندم که روی لودر بود یا کارش را تحسین کنم. جناب شمس آبادی خاطره دیگری از شهید نقل کرد و گفت یکی از مسئولان برای بازدید از منطقه آمده بود به همراه چندتا از فرماندهان ایشان را همراهی کردیم ابتدا به پاسگاه های شوشتری شمالی که ناامن تر بود رفتیم به پاسگاه شهید طاهری که رسیدیم دیگ مسی کوچکی را در پاسگاه دیدیم که از ایشان جویای این دیگ شدیم ایشان گفت بعضی از شب ها برای خودم و سربازهایم اشکنه درست می کنیم.شهید طاهری گفت اگر شما امشب مهمان باشید برای شما هم اشکنه درست می کنیم به اتفاق همه قبول کردند که پس از پایان بازدیدها برگردیم پاسگاه شهید طاهری اما هرچه به مقامات بالاتر اصرار کردیم که پاسگاه های شوشتری جنوبی امن تر است و امکانات بهتری دارد مورد قبول قرار نگرفت و در آن شب پس از بازدید از پاسگاه ها دوباره به پاسگاه شهید طاهری برگشتیم و همه دور هم اشکنه خوردیم و در عین سادگی از ریواس هایی که شهید کاشمر آورده بود پذیرایی شدیم. زمانی که سرتیپ دوم پاسدار محمدکاظم تقوی فرمانده مرزبانی خراسان رضوی به دیدار خانواده ما آمده بودند گفتند که پدر شما در حین شهادت مظلومانه به شهادت رسیدند چون شهادت پدرم در هنگام اذان ظهر اتفاق افتاد و پیکر پاکشان بعد از یک شبانه روز که روی زمین افتاده بود و در جایی افتاده بود که صعب العبور بود لذا بعد از یک روز که در بیابان افتاده بود پیکر پاکش به تایباد منتقل شد.
باشد که ما زندگی و خاطرات شهدا را بخوانیم قدردان خونشان باشیم و از یادگارها و فرزندان شهدا فراموش نکنیم.

شهدا مرتبط :

شهید علی طاهری