روایت بهشت طلاییه

روایت بهشت طلاییه

نویسنده : خادم الشهدا
طلاییه را میشناسی؟؟

قربانگاه اسماعیل ها است ...

سینه ای است به وسعت میدان های مین گسترده بر خاک ...

طلاییه را دلی است به پهنای سیمهای خار دار ...

پر است از مجنون لیلا... عاشقان بی نام و نشان ...

روایت بهشت طلاییه ...

روایت لبهای خشکیده است و آبی که نصیب رمل شد ...

و چه کرده است با دلم این غروب ...

غروب طلاییه را میگویم ... وقتی که آسمانش سرخ می شود ...

وقتی که آسمان گواهی می دهد که بامجنون چه کردند ...

مجنون لیلایی که پیش از این در گذر ایام بارها

دست تجاوز چوب حراج به دامان پاکدامنیش زد ...

ولی مجنون تاب نیاورد ...

هر چه باشد مجنون قصه ما

فرزند روح الله است ...

مبادا که نگاه نامحرمان به ناموسش بیفتد ...