رفیق شهیدم...

رفیق شهیدم...

نویسنده : مسعودکریمی
بسم رب الحیدر. هروقت اسم شهادت میومد،فکرمون میرفت سمت مناطق مرزی.زابل،جکیگور،پیرانشهر،سردشت...تا اون شبی که خبر پخش شد: مامور پلیس در تهران شهید شد.آری! میلادجان توثابت کردی در قلب پایتخت هم میتوان به خدا رسید، کافیست دلت حسینی باشد. تو ثابت کردی باب شهادت همه جای کشور حتی در منطقه ی مرفه نشین تهران هم بازاست . ازآنروزی که عکس زیبای تو رادیدم دلم حس عجیبی گرفت. دقیقا همان حسی که در فکه هنگامی که راهیان نور بودیم داشتم‌. ما به تو قول میدهیم ثابت قدم راهت را ادامه دهیم و تمام هواسمان را به فرمان رهبر عظیم الشأن و عزیز تر ازجانمان بدهیم و ننگمان باد اگر لحظه ای درتامین امنیت این ملت سرافرازکوتاهی کنیم. تو هم به ما قول بده در جوار مادرمان حضرت صدیقه سلام الله علیه شفیع ما باشی و برایمان از آن حضرت یاری بگیری.
خدایا تورا قسم میدهیم به عظمت نام مولا علی علیه السلام حالا که توفیق پوشیدن این لباس مقدس را به ما دادی جوانیمان را فدای جوان رعنای سیدالشهدا کن.
ما را مانند ارباب بی کفنمان از دنیا ببر. لب تشنه.... صورت خونین... خاک داغ و گلوله ای از سمت اشرار که ما را با خود به محضر امیرالمونین ببرد و چه زیباتر که این لحظه در خاک فلسطین و در نبرد با اسرائیل منحسوس و کثیف باشد.
والسلام
خادمی کوچک از خانواده ی غیور ناجا.مسعود کریمی.

شهدا مرتبط :

شهید میلاد خسروی