دلتنگی

دلتنگی

نویسنده : خادم الشهدا
سوار میشوم بر قطار خاطره ها تا باری دیگرخاطراتی که تکرار انها تمام تمنای وجودم است را بر صفحه دل به نمایش بگذارم، همان روزهایی که سراسر مملو از بوی خدا بود و در تک تک ثانیه ها خدا را میشد حس کرد .

این روزها در این ثانیه های فراق به مانند ماهی شده ام که از آب بیرون افتاده باشد! به همان اندازه در رنج و سختی، دور از تـو انگار اکسیژن در هـوای اطرافم کمیاب شده و نفسم بند آمده است .

دلم میخواهد همه این رنج و سختی که در دوری از تو میکشم تنها یک خواب باشد که با اتمام آن سپیده دم در میان آلاله ها شاهد طلوع زیبای خورشید باشم .