خلق شجاعت ها
نویسنده
: خادم الشهدا
برای دفاع وامنیت زادگاهش در پایگاه بسیج وسپاه پاسداران حضور گرم ودائمی داشت. با عشق وعلاقه برای پاسداری از میهن اسلامی جان فشانی كرد.
مدتی مانده به سن قانونی سربازی داوطلبانه در جبهه حضور یافت. در جبهه نیز ب آ شجاعت وشهامت روز افزون دوشا دوش رزمندگان اسلام به مقابله با دشمن پرداخت. وبا تیر بار به كمین دشمن میرفت.
حدود یك سال از حضورش در جبهه گذشت كه مورد اصابت سلاحهای میكروبی وشیمیایی دشمن قرارگرفت و در نهایت برای استراحت به زادگاهش باز گشت. وحدود بیست روز در منزل تحت درمان قرار گرفت.
برادر كوچكش در غیاب او نامزد شده بود وخانواده از دستش اظهار ناراحتی میکردند كه چرا با این كار غیر مرسوم به برادر بزرگترش بی احترامی كرده است. اما مالك بر خلاف خانواده با بزرگواری واحترام روی برادرش را بوسید وبه او تبریك گفت. واز كاری كه كرده بود اظهار رضایت میکرد.
با اینكه زخمی بود شرایط خوبی نداشت. برای تدارك عروسی برادراقدام كرد تا در حضورش مراسم بر گذار شود.
عروسی برادرش كه تمام شد با وجود زخمهای التیام نیافته بار دیگر به جبهه اعزام شد. در عملیاتهای متعدد با سلاح به كمین دشمن رفت. وهر بار تلفات سنگینی به دشمن منفور وارد میکرد.
او در عملیاتهای نامنظم نیز تا دل دشمن پیش میرفت. وشجاعانه به خلق شجاعتها ورشادت ها میزد. بارها نظم وآرایش دشمن را بر هم ریخت. از خطوط دفاعی دشمن عبور میکرد وپیروز مندانه موانع را یكی پس از دیگری پشت سر میگذاشت. وبعد از وارد كردن صدمات وتلفات زیاد به موضع قبلیاش باز میگشت.
او با جهاد شبانه به خدایش نزدیك ونزدیكتر میشد. حركت فی سبیل الله او را به مقصدی كه میخواست سوق میداد.
یك شب بادلی روشن وقلبی مطمئن به كمین دشمن رفت. تاریكی همه جا را فرا گرفته بود هراز گاهی صدای دشمن سكوت منطقه را فرا میگرفت.
بعد از مدتها مبارزه و وارد آوردن خسارات وتلفات بر دشمن سرانجام بر اثر اصابت خمپاره به فیض شهادت نائل آمد.
روحش شاد.
مدتی مانده به سن قانونی سربازی داوطلبانه در جبهه حضور یافت. در جبهه نیز ب آ شجاعت وشهامت روز افزون دوشا دوش رزمندگان اسلام به مقابله با دشمن پرداخت. وبا تیر بار به كمین دشمن میرفت.
حدود یك سال از حضورش در جبهه گذشت كه مورد اصابت سلاحهای میكروبی وشیمیایی دشمن قرارگرفت و در نهایت برای استراحت به زادگاهش باز گشت. وحدود بیست روز در منزل تحت درمان قرار گرفت.
برادر كوچكش در غیاب او نامزد شده بود وخانواده از دستش اظهار ناراحتی میکردند كه چرا با این كار غیر مرسوم به برادر بزرگترش بی احترامی كرده است. اما مالك بر خلاف خانواده با بزرگواری واحترام روی برادرش را بوسید وبه او تبریك گفت. واز كاری كه كرده بود اظهار رضایت میکرد.
با اینكه زخمی بود شرایط خوبی نداشت. برای تدارك عروسی برادراقدام كرد تا در حضورش مراسم بر گذار شود.
عروسی برادرش كه تمام شد با وجود زخمهای التیام نیافته بار دیگر به جبهه اعزام شد. در عملیاتهای متعدد با سلاح به كمین دشمن رفت. وهر بار تلفات سنگینی به دشمن منفور وارد میکرد.
او در عملیاتهای نامنظم نیز تا دل دشمن پیش میرفت. وشجاعانه به خلق شجاعتها ورشادت ها میزد. بارها نظم وآرایش دشمن را بر هم ریخت. از خطوط دفاعی دشمن عبور میکرد وپیروز مندانه موانع را یكی پس از دیگری پشت سر میگذاشت. وبعد از وارد كردن صدمات وتلفات زیاد به موضع قبلیاش باز میگشت.
او با جهاد شبانه به خدایش نزدیك ونزدیكتر میشد. حركت فی سبیل الله او را به مقصدی كه میخواست سوق میداد.
یك شب بادلی روشن وقلبی مطمئن به كمین دشمن رفت. تاریكی همه جا را فرا گرفته بود هراز گاهی صدای دشمن سكوت منطقه را فرا میگرفت.
بعد از مدتها مبارزه و وارد آوردن خسارات وتلفات بر دشمن سرانجام بر اثر اصابت خمپاره به فیض شهادت نائل آمد.
روحش شاد.
شهدا مرتبط :
شهید مالک اسدی