خدا، دلم بهانه پدرم را می گیرد

خدا، دلم بهانه پدرم را می گیرد

نویسنده : محمدحین پسر شهید احمدی
بسم الله الرحمن الرحیم
بی مقدمه دلم بهانه پدرم را می گیرد.
پدرم مورخ 1393/1/22 در درگیری با اشرار مسلح به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
سلام سلام بر پدرم عزیزم که یک سال و اندی است که او را ندیده ام، سلام بر پدری که در رویا با او حرف می زنم و می خندم با او بازی می کنم، پدرم دلم برای بودنت تنگ شده است و قاب عکس تو آرام دلم می شود، پدرجان آیا می شنوی دوست داشتم کنارم باشی و درد دلهایم را برایت بگویم دلم می خواست باشی راهنمای من، و من در کنارت برخود ببالم و افتخار کنم،
من باید حرف دلم را در جمع دوستانم بگویم از کجا بگویم از شهیدان که معراج مردان مومن هستند یا از شهید که زنده تاریخ است،
شاید من هم در نگاه اول حسرت بخورم که چرا پدر ندارم ولی با نگاه عمیق می بینم آنچه پدرم به من داده به هیچ پسری نداده اند.
آری، پدرم آرامش قلب من، تو شهادت را به ماندن ترجیح دادی، چرا که روح بلند و ملکوتی تو نمی توانست در این دنیا خاکی بماند،
بی مقدمه خدا، دلم بهانه پدرم را می گیرد
والسلام
از طرف فرزندت محمدحسین