حضورت را حس می کنم

حضورت را حس می کنم

نویسنده : همسر شهید
(بسم رب الشهدا والصدیقین)

دل نوشته ای‌ خطاب به شهید:

رسول عزیزم:
نزدیک به دوسال است که درکنارم ندارمت صدای دلنشینت در گوشهایم زمزمه نمی‌شود،
اما همیشه حضورت را در تمام دقایق زنگیم احساس می‌کنم.
زمان‌هایی که خیلی دلتنگم دل خوشیم عکس‌هایی شده که از تو برایم به یادگار مانده و در تمام عکس‌ها همان لبخند همیشگی.
محبوبم هرروز که می‌گذرد بیشتر از قبل دلم برایت تنگ می‌شود و اکنون ای بهار عشق کاش
می‌شد واژه ها را شست و انتظار را تفسیر کرد همان انتظاری که همیشه به خودم می گویم او هست او بر می‌گردد ولی افسوس....... عزیز تر از جانم خیلی‌ها میگویند شماها برای منفعت خودتان رفته بودید.
چه می‌دانند عشق به وطن واقعا یعنی چه، کارشان شده نمک پاشیدن به زخمی که هیچ وقت خوبی ندارد. چه می‌دانند کار کردن در نقطه صفر مرزی برای عشق به وطن و هم نوع یعنی چه از دلتنگی شبانه دختر برای پدر چه می‌دانند چه می‌دانند چه می‌دانند.
عزیزم من که می دانم تو دل و جان دادی برای مردم وطنت.
عزیزم بگذار هرچه می‌خواهند بگویند حرفها هیچ وقت تمامی ندارد تو به آنچه لیاقت و آرزویش را داشتی رسیدی و من هم همیشه به داشتن این چنین همسری افتخار کردم واما بدان که من همیشه در حسرت یک بار شنیدن صدای تو هستم.