به عشق پدر منم وارد ناجا شدم

به عشق پدر منم وارد ناجا شدم

نویسنده : روح الله فرزند شهید سلیمانی نیستانی
با سلام اینجانب روح الله سلیمانی تک فرزند ذکور شهید غلامرضا سلیمانی جمعی هنگ ژاندارمری و ارشد گروهان که در تاریخ 1363/2/25در جاده سلماس ارومیه به شهات رسیدند. حدوداً چهارساله بودم که درد یتیمی را چشیدم. خاطراتی که هنوز در خاطرم مانده یا برایم تعریف کرده‌اند.
اینکه پدرم خیلی بچه دوست می‌داشت و 4 فرزند آن‌ها موقع به دنیا آمدن بعد چند روز از دنیا می‌رفتند به همین علت پدرم من را بسیار عزیز می‌شمرد. خواهرم زینب در آذر 1363 بعد از شهادت پدرم به دنیا آمد. پدرم اکثر مواقع من را بر دوچرخه‌اش سوار می‌کرد و من ذوق می‌کردم و همسایه‌هایمان تعریف می‌کردند پدرت هرروز صبح موقع رفتن به سرکار تو را سوار موتور می‌کرد و تو باز هم می‌خواستی سوار شوی و می‌گفتی ادور ادور... یک بار هم که از مرخصی جبهه آمده بود برایم یک تانک پلاستیکی آورد و من هم از سر بازیگوشی آن را آتش زدم. بار آخر پدرم عازم جبهه بود من خیلی گریه می‌کردم و از دوش پدر پایین نمی‌آمدم انگار می‌دانستم این آخرین وداع با پدر است.
حرف برای گفتن زیاد دارم مادرم می‌گفت: پدرت که به مرخصی می‌آمد سریع به کارخانه سنگبری می‌رفت و تا پایان مرخصی هرچقدر پول در می‌آورد به من می‌داد که یه موقع کم کسری نداشته باشیم. عمویم به پدرم می‌گفت که متاهلی لازم نیست به جبهه بروی ولی پدرم می‌گفت اگر من نروم و توهم نری پس چه کس باید برود پس تکلیف وطن و نوامیسمان چه می‌شود. در سن 16 سالگی به کار ساختمان و در سال 1380 استخدام ناجا شدم و هم اکنون در قسمت پاوا مشغول به خدمت هستم و با امید به خدا یک زندگی ساده تشکیل داده‌ام.
خیلی گله دارم من از مردم و هم از مسئولین. یک بار که برای قسط وام بانک ملی شعبه شهید چمران حسابم مسدود شده بود بسیار عصبانی شدم و از روی اشتباه در بانک گفتم: یعنی ما از خانواده شهدا هستیم... که رئیس بانک با بی احترامی گفت برای شما خیلی خوب شده که؟
خیلی دلم سوخت. پدرم موقع سربازی برایمان خانه خریده بود خیلی خوب شده؟ که مادرم ناراحتی اعصاب دارد و مادرم نمی‌تواند از خیابان عبور کند؟ و خواهرم به علت نبودن پدر حدود 10 سال در کارخانه بستنی و حبوبات کار کرده و شوهرش انرا با دو فرزند رها کرده؟ یا من که حدود 15 سال است در ناجاهستم و دریغ از یک لوح تقدیر و همیشه در پایین‌ترین جایگاه مشغول کار هستم و حتی عکس پدرم را در جایگاه شهدا پاوا نیز نصب نکرده‌اند؟
خیلی دلم گرفته و بعضی اوقات در تنهایی می‌نشینم و گریه می‌کنم که اینقدر برای ما خوب شد...آری به قول رئیس بانک برای ما خوب شد.
به یاد روزی که این انقلاب به دست صاحب اصلیش آقا امام زمان عجل الله برسه و ما آن روز رو سیاه نباشیم... برای سلامتی رهبر و تمام خدمتگزاران واقعی به این انقلاب دعا می‌کنیم. صلوات