بازشدن مدارس و شهید

بازشدن مدارس و شهید

نویسنده : همسر شهید
بوی مهر وحال وهوای آغاز پاییز پیش از۸مهر۹۹ برای من یادآور بهترین خاطرات بود آغازمدرسه و روز تولدم، اما از ۸مهر۹۹ تا الان وتاآخر عمرم ، یادآور استرس واضطراب دوری از تو،روزهای دلتنگی،روز های خرابی کاشانه ام،روز های سرد وتاریک وبی روح که انگار من در دنیای دیگری گم شده بودم،روزهای تلخ جدایی،روزهای دلشوره وسردرگمی و.... شده. اول مهر که میشه حالم بدمیشه، انگار شمارش معکوس برای ضربان قلبم آغاز میشه تا رسیدن به۸مهر،چه روزهای تلخی بود دوباره این هوا وبوی این روزها خاطرات آن روزها رو برام زنده میکنه،دست خودم نیس همه ی تصاویرش جلوچشمم میادوناخودآگاه حالم بدمیشه از لحظه ای که به من خبردادن که......حتی نوشتن هم برایم سخت هست تا لحظه ای که تورو جلوی چشمام به دست خاک سپردن،این تصویرهای جگرسوز هیچوثت یادم نمیره واین روزهابیشتر جلوی چشمم هست، هنوز هم دلتنگتیم فقط یادگرفته ایم چگونه نیمِ نفس بکشیم و زندگی کنیم، الینا دراین مدت بزرگ شده،شیرین زبونی هامیکنه کاش بودی تا او را به آغوش میکشیدی، کاش بودی اول مهر شده وامسال برای اولین بار به مهدکودک میرود خیلی خوشحاله کاش بودی که دستای کوچیکش رو میگرفتی وهمراهیش میکردی، دیگه برات چی بگم شهیدم که نگفته هام زیاده.
هنوز هم سرشار از دلتنگی هستیم فقط روزهاسپری میشودوحرفهایم را به سنگ مزارت که تصویرچهره مهربانت برآن حک شده میگویم میدانم که درتمام لحظه هاهستی ونگاهمان میکنی،لحظه های غم ویا شادی کنارمان هستی برایمان دعامیکنی، مهم روح پاکت هست که درهرلحظه وهرثانیه میدانم کنارمان هستی وبفکرمون هستی واز خدا بهترین هارا برای من وتنهافرشته زندگی مان(الینا)داری، برای عاقبت بخیری وخوشبختی وموفقیت تنها فرزندمان، و برای آرامش وصبوری من دعاکن.